با سلام
جهان پس از مرگ کتاب سیاحت غرب هست که به صورت یک برنامه آندروید برای شما قرار دادم.
نمونه ای از داستان های این برنامه...
به اراضی حرص رسیدیم، قومی را دیدیم به شکل سگ های متعفّن بدشکل، که بعضی چاق و بعضی لاغر و گرگین بودند، و صحرا پر از لاشه مرده و بوی گندش بلند بود، و هر دسته از سگها در سر یک لاشه مرده، در جنگ و جدال بودند و یکدیگر را میدریدند و مجال خوردن برای هیچکدام میسّر نبود، تا آنکه همه از خستگی میافتادند و جیفه (مردار) همانطور میماند. و دستههایی پُر زور بودند و سگ های ضعیف را دور میساختند وخود مشغول خوردن میشدند، هنوز چیزی نخورده دیگران باز هجوم میآوردند و سر آن لاشه مرده یکدیگر را میدریدند، و آن صحرا پر از سگ، وجنگ هفت لشکر برپا بود، که: «إنّما الدّنیا جیفة، وطالبها کِلاب(134)؛ دنیا مرداری بیش نیست و جویندگان آن، سگان هستند».
بعضی از آنها که این لاشه ها را میخوردند، از دماغ شان دود و از دبر شان (پشتشان) آتش بیرون میآمد و در خوردن تنها بودند، زیرا به حالی گرفتار بودند که سگ های دیگر به نزدیک آنها نمیرفتند.
هادی گفت: اینها مال یتیم و رشوه خوارانند؛ «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الیَتامی ظُلْماً، إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً» (135)؛ کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، در حقیقت آتش میخورند.
گفتم: هادی! سفارش شده بود که ما دورتر از صحرای برهوت حرکت کنیم، گویا راه را غلط نمودهایم. گفت: غلط نکردهایم! اینکه میبینی آبِ زیر برهوت است و سُموم مهلک او به ما نمیرسد.